۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

اریک امانوئل اشمیت

اریک امانوئل اشمیت نمایشنامه نویس معاصر فرانسوی است که تعدادی از نمایشنامه هایش به فارسی ترجمه شده و معروفترین آنها "خرده جنایتهای زناشوهری" است. من خیلی از این نمایشنامه نویس خوشم اومده و هرچی نمایشنامه ازش دیدم خریدم. لیست نمایشنامه ها عبارتند از:
خرده جنایت های زناشوهری نشر قطره
مهمانسرای دو دنیا نشر قطره
نوای اسرار آمیز نشر قطره
همه این نمایشنامه ها ترجمه شهلا حائریه که البته از ترجمه انگلیسی کتاب به فارسی برگردانده شده. تا اینجا کشف کردم که این نمایشنامه نویس عاشق غافلگیر کردن خواننده یا بیننده است.

۱۳۸۷ دی ۹, دوشنبه

کتابی از یک ناشناس

زمستان سال هشتاد بود. روی نیمکت جلوی تئاتر شهر منتظر مسعود بودم تا با هم بریم و تئاتر هنر نوشته یاسمینا رضا رو ببینیم. من زودتر رفته بودم تا بلیط بگیرم و البته تموم شده بود و فقط منتظر بودم ببینمش. همون موقع آقایی جلو اومد و خودش رو معرفی کرد. من نمیشناختمش اما اون منو میشناخت. گفت که منو توی ستاد انتخاباتی خاتمی دیده. اون هم بلیط گیرش نیومده بود ولی بیشتر از ما درمورد نمایش هنر میدونست و کتاب چاپ شده نمایشنامه رو هم داشت. کتاب رو گرفتم و شروع کردم به ورق زدن. به نظر نمایش جالبی بود و افسوس خوردم که زودتر نیومدم. اون میخواست بره اما کتابش رو پس نگرفت و گفت باشه برای شما. من که خودمم به همین راحتی یه چیزایی رو بذل و بخشش میکنم با لبخندی اولین کتاب نمایشنامه رو از یه غریبه هدیه گرفتم. الان توی قفسه کتابام تقریبا پانزده تا نمایشنامه هست و میخوام بیشترشم بکنم. و بابت اولینشون از اون غریبه متشکرم.

۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

مسافرت برای گویندگی ضرر داره

بعد از یک هفته مسافرت و سرو کله زدن با سرماخوردگی برگشتیم و حالا صدا ندارم . البته یه چیزایی شنیده میشه اما قد صدای مورچه اس. برای این که کاری کرده باشم تمرین نمایشنامه خوانی که با دوستام انجام دادم رو در دو قسمت ارائه میدم.
قسمت اول

۱۳۸۷ آذر ۲۰, چهارشنبه

زن میانسال

زن گوشه مبل مچاله شده بود و آمدن مردش را انتظار می کشید. سالها می شد که ازدواج کرده بودند و چین و چروک روزگار نشاط جوانی را برده بود .عشق را هم. شاید از زمانی که دختر کوچکشان به دنیا آمد.شاید قبلتر. شاید هم بعدتر.خودش هم درست نمی دانست کی بود که نگاههاشان بیرنگ شد.
گوشه مبل کز کرده بود تا مردش بیاید.نه به انتظار آغوشی گرم که برای آماده کردن سفره شام بیدار نشسته بود. به دستانش نگاه کرد.دستانی که از فرط خستگی با خودش هم قهر بودند. ناخنهایش دیگر جلوه ای نداشتند. نمی خواست باور کند که پا به سن گذاشته است.صدای کلید در او را به خود آورد. مرد به آرامی در تاریکی به داخل خزید. زن به استقبالش رفت و سعی کرد لبخندی به لب بیاورد اما نگاهها همان بود که پیش از این. مرد کتش را به او داد و رفت تا دست و رویی بشوید. زن کت مردش را در آغوش گرفت. بوی عطر زنانه می داد.آنقدر از زندگی دلزده بود که حتی نای حسادت هم برایش نمانده بود.
بساط شام را روی میز گذاشت. پنجره را باز کرد. مرد , دست و رو شسته وارد شد. زن را دید که بر لبه پنجره نشسته است. به طرز عجیبی نگاهش می کرد. شبیه نگاههای عاشقانه اولیه بود. تا مرد داستان اولین ملاقات را به خاطر آورد , زن نه طبقه پایین تر نقش زمین شده بود.

۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

نمایشنامه خوانی

میدونم که خیلی از دوستام خاطرات نوجوانیشون با گوش کردن به داستان شب و دیگر نمایشنامه های رادیویی گره خورده. نمایش بدون حرکت و فقط با صدا تمرین خوبی برای یادگیری بازی برای اجرای دوبله است. جالبه که اکثر آدما ( چند روزه خیلی به این موضوع دقت کردم) درطول روز بارها نمایش رادیویی اجرا میکنن. مثلا وقتی از پشت تلفن با کسی حرف میزنن خوب دقت کنین. معمولا دارن نقشی رو بازی میکنن . یا وقتی با فاصله با کسی صحبت میکنن و طرف روبروشون نیست که حالت چهره رو ببینه. امروز من و دوتا از دوستام یه نمایشنامه ایرانی به نام "بعد از هرگز" رو باهم تمرین کردیم.میخواستم یه تیکه از تمرینمونو بذارم تا نظرات کمک کننده بدین اما هرکاری کردم نتونستم آپلود کنم.

۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

یه تمرین

وقتی کلاس اول راهنمایی بودم انتخاب شدم تا توی یه فیلم بازی کنم ولی پدرم اجازه نداد و من تا مدتها افسوس میخوردم. اونها برای توجیه من گفتند که آدم باید کارگردان باشه و بقیه رو راهنمایی کنه. فکر کنم خونواده من تو فکر تربیت یک لیدر بودند .به هر حال بعدها در کلاس فیلمسازی انجمن سینماگران جوان هرمزگان شرکت کردم وبا وجود ندادن فیلمنامه نهایی و نگرفتن مدرک انجمن , همیشه عاشق فیلمسازی بوده و هستم و فکر کنم خواهم بود . حالا بشنوید از بازیگری , وقتی از مرحله کارآموزی دوبله به عضو موقت رسیدم همه ایرادم این بود که توی صدام بازی نبود و این به خاطر بازیگر نبودن من بود. شروع کردم به تمرین با نرم افزار SonyVegas 7 . به این ترتیب که قسمتی رو که میخوای تکه میکنی و بعد با میکروفن به جای بازیگرا حرف میزنی و در نهایت رندر میگیری. هر از گاهی هم تمرینهامو نشون میدم تا ایراداش دربیاد. حالا که مدتی از این تمرینها گذشته بازیم هنوز خیلی خوب نیست اما به این درک رسیدم که کجاش غلطه و به نظرم یه بازیگر هم اگه این تمرین دوبله رو بکنه بازیش خوب میشه. چون باید صورتتو مثل خود بازیگر بکنی و با همون حس درحالی که طرف مقابلت نیست تمرین کنی. بعد از این همه روده درازی باید بگم که جسارت کردم و آخرین تمرینمو که روی فیلم Prime انجام دادم اینجا گذاشتم تا نظر دوستامو بدونم درمورد این که صدا به بازیگر میاد یا نه؟ بازیش درسته یا نه؟

۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

گلهای آفتابگردان

کارگردان : ویتوریو دسیکا
بازیگران و دوبلورها :
سوفیا لورن ( ژاله کاظمی )
مارچلو ماستوریانی ( منوچهر اسماعیلی )
بقیه بازیگران اصلی نبودند اما صدای گویندگانی چون معصومه فرخنده مآل و خسرو خسروشاهی در نقش های کوتاه هم آموزنده است.
این فیلم نامزد اسکار در سال 1972 بوده است. بهتره ببینیدش.

۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

سه زن

امروز شنبه بود و سینماها نصف قیمت و من هم که .... !! خلاصه رفتم سینما فیلم سه زن را دیدم و خداییش پشیمونم. راستش میخواستم کنعان رو ببینم که سانسش به وقت خالی من نمی خورد پس این فیلم رو دیدم. فکر کنم اگه به جای نیکی کریمی همون هدیه تهرانی بازی میکرد کار بهتر از آب درمیومد. نیکی کریمی گند زده بود به بازیگری. البته کارگردانی و تدوین کار هم بی نقص نبود. جالبه در فیلم سه زن , سه مرد خوب بازی کردند. استاد بازیگری "رضا کیانیان" , بازیگری که با بازی در یک سریال تلوزیونی متوسط با بازی خوبش درخشید "بابک حمیدیان" و بازیگر تازه کشف شده " صابر ابر". پگاه آهنگرانی هم که خیلی بد بود . ناراحت شدم که چرا بازیگرای زن نمیتونن راحت بازی کنن. فکرشون رها نیست و ... داستان فیلمو نمیگم شاید خواستین برین و ببینینش اما توصیه میکنم شنبه یا سه شنبه که بلیت سینماها نیم بهاست تشریف ببرین.

۱۳۸۷ آبان ۲۹, چهارشنبه

Prime


من این فیلمو سه ماه پیش دیدم اما وقتی امروز داشتم باهاش تمرین میکردم دوباره متوجه بازی خوب اوما تورمن و مریل استرسپ شدم و حیفم اومد معرفیش نکنم. داستان فیلم درمورد زنی سی و هفت ساله است به نام رافی (اوما تورمن ) که بعد از ده سال زندگی مشترک از همسرش جدا شده و یه کم از آینده اش نگرانه و پیش روانشناس (مریل استریپ) میره. زمانی که رافی درسینما با پسر جوانی (برایان گرینبرگ) آشنا میشه و پسر شروع یک دوستی رو مطرح میکنه رافی در دوراهی میمونه اما روانشناسش توصیه میکنه بی توجه به تفاوت سنی سعی کنه بهش خوش بگذره غافل از اینکه پسری که رافی باهاش دوست شده کیه؟.... خودتون ببینید و از بازیهای خوب بازیگران لذت ببرید.

۱۳۸۷ آبان ۲۸, سه‌شنبه

می خواهم قصه بگویم


چند وقتی میشه که به قصه گویی علاقه ویژه ای پیدا کردم. درموردش کتاب خوندم , نوار قصه های قدیمی رو گوش دادم و صدامو ضبط کردم و دادم دیگران گوش کنند و نظر بدهند. نتیجه اینکه دچار اعتماد به نفس کاذبی در زمینه قصه گویی شدم تا جایی که به یه مجموعه که کارهای فرهنگی مربوط به بچه ها انجام میده پیشنهاد برگزاری کارگاه قصه گویی کودکان رو دادم (گیریم که هنوز جوابی ندادن). خلاصه جونم براتون بگه که شنبه ای رفته بودم انجمن که دیدم به به یه انیمیشن که قصه گو داره درحال ضبطه و با همون مساله کاذب خواهش کردم روی صدای من تست بزنن. سرتونو درد نیارم شنبه که نشد و قرار شد دوشنبه برم و وقتی رفتم توی باکس یکی دست انداخته بود توی حنجره ام که صدام درنیاد و یکی هی توی گوشم میگفت نفر دیگه ای که موردنظر خود مدیر بوده خیلی بهتر از تو میگه و ... آقا گند زدم دیگه چی بگم؟ اما یه چیزو فهمیدم اینکه قصه گویی تمرکز زیادی میخواد و تسلط فراوون و اینکه صدام به درد این کار میخوره بابا. حالا میمونه تمرین بیشتر مخصوصن اگه بشه قصه گویی رودررو برای دیگران...

۱۳۸۷ آبان ۱۶, پنجشنبه

White Oleander



داستان این فیلم درمورد رابطه دختری است با مادر اقتدارطلبش که در تمام وجوه زندگی دختر حضور پررنگ دارد و این حضور حتی پس از به زندان افتادن مادر به جرم قتل دوست پسرش , همچنان ادامه دارد. در طول این فیلم دختر نوجوان به خانواده های مختلفی جهت سرپرستی سپرده میشه و هربار تغییراتی در رفتار و ظاهر اون اتفاق میفته که مطابق میل مادر نیست و در نهایت دختر مسر زندگی خودش رو انتخاب میکنه و از مادرش میخواد که او را رها کنه تا زندگی خودش را داشته باشه. روایت فیلم خطی است همراه با فلاش بکهایی به گذشته که این اتفاق در آغاز فیلم به دلیل مغشوش بودن ذهن نوجوان فیلم که نقش اصلی رو داره , بدیهی به نظر میرسه. دیدن این فیلمو به همه دوستام توصیه میکنم.

۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

StarDust

چندوقته که خیلی فیلم دیدم و هربار خواستم درمورد اونها بنویسم نشد. الان نزدیک به سی تا فیلم هست که دوست دارم به دوستام معرفیشون کنم تا ببینن. شاید وقتی دیگر ...



خلاصه داستان : تریستین که از راز تولدش بی خبر است عاشق دختری شده که به او اعتنایی نداره و قراره یک هفته دیگه با مردی ازدواج کنه. شبی که دختر این خبر رو به تریستین میده ستاره ای از آسمان سقوط میکنه و تریستین به دختر قول میده که اون ستاره رو براش بیاره و در عوض دختر با اون ازدواج کنه و برای انجام این کار فقط یک هفته فرصت داره. اون باید از دیواری بگذره که هیچ انسانی اجازه عبور از اون رو نداره و اونطرف دیوار پر از طلسم و جادو است. او در این سفر مادرش و عشق واقعیش رو پیدا میکنه.

۱۳۸۷ مهر ۱۱, پنجشنبه

دوبله خوب , دوبله بد مساله این است ....

من و همسرم تا سه سال بعد از ازدواج تلویزیون نخریده بودیم , چون به نظرمون موجب وقت تلف کردن بود و زمانی مجبور به خریدش شدیم که از دیدن فیلمهای مورد علاقه مون در مانیتور 17 اینچ هانسل خسته شده بودیم. تلویزیون و پخش DVD رو همزمان خریدیم چون میخواستیم با اون فقط فیلم ببینیم. الان هم بیشتر همینطوره ولی گهگاهی فیلمها و سریالهای تلویزیون رو میبینیم (مخصوصا من) و هربار از این کار پشیمون میشم. چرا؟ چون فیلمهای ایرانی که تلویزیون نشون میده که به مفت نمی ارزه و فیلمهای خارجیش هم به جز تعداد معدودی , دوبله بدی داره و تکه تکه شده است. مثال :
1- جهنده : این فیلم چند شب پیش از شبکه پنج پخش شد و داستان اون درمورد پسری بود که میتونست با فکر به مکانی به اونجا بره و مشکلاتی که براش پیش میاد. به نظر میومد فیلم بدی نباشه اما نمیفهمم چرا توی تموم فیلما باید دوست پسرها و دوست دخترها حتما زن و شوهر باشند حتی به قیمت افزودن دیالوگ ( نه تنها تغییر دیالوگها). در قسمتی از فیلم شخصیت اول داستان به یاد دوست دختر دوران دبیرستانش به دیدن او میرود و میبینیم که در برخورد اول از او خواستگاری میکند و بعد نمایی از شهر دیده میشود. هنگام پخش این نمای هوایی صدای پرویز بهرام شنیده میشود که " اکنون شما را زن و شوهر اعلام میکنم". در ادامه داستان تمام دیالوگها به تناسب تغییر کرده و بسیار خنده دار شده است. نکته بعدی انتخاب نابجای گویندگان به این ترتیب که سعید شیخ زاده با لحنی که مناسب انیمیشن است به جای یک پسر 25 ساله حرف میزند درحالی که شاید افشین ذینوری یا امیر صمصامی انتخاب مناسبتری بودند. مریم رادپور (من صداشو دوست دارم) به جای دختری 23 ساله حرف زده درحالی که لحن مناسب این سن را ندارد و شاید مریم شیرزاد برای این نقش مناسبتر بود و غیره.
2- داداش مونا گاندی شناس میشود : من اصلا فیلم هندی دوست ندارم اما این فیلمو فقط به خاطر این دیدم که شنیده بودم گویندگان سندیکایی تبحری در دوبله فیلم هندی پیدا کرده اند. البته اشتباه نبود چون صدای سعید مظفری روی یک آدم لات بی سروپا خوب نشسته بود. همینطور شروین قطعه ای که همیشه فکر میکردم بهترین انتخاب برای آدمهای سفید و بور است , به جای فدی سبزه با موهای مشکی و اون هم لات خوب صحبت کرده بود ولی نگین کیانفر (صدای این یکی ام دوست دارم) هم انتخاب بدی برای شخصیت بود و هم بد گفته بود. اما سوال لینجاست که چرا دوبله ایران باید به چنین سرازیری بیفتد که گوینده انرژی و وقت خود را برای دوبله چنین آثار بی ارزشی تلف کند.
3- عکاس سمج : نمیدونم منوچهر والی زاده چه وقت میخواد متوجه بشه که دیگه صداش به یک پسر زیر سی سال نمیخوره. درسته که بعضی وقتا بازی خوبی داره اما وقتی صدا نمیخوره بازی هم باورپذیر نیست. باید صدا رو جدا از فیلم دید. دیگه بقیه اش مهم نیست چون نقش اول فیلم اعصاب خرد کن است. راستی داستان درمورد یه بازیگر هالیوودیه که تازه مشهور شده و این شهرت و علاقه خبرنگارا به زندگی خصوصیش دردسرهایی براش درست کرده است. شاید دوست داشته باشید فیلم رو به زبون اصلی ببینید. اگر هم دوست دارید صدای منوچهر والی زاده رو به جا و خوب بشنوید فیلم گتسبی بزرگ رو دوبله ببینید. عالیه.
4- سرقت بانک : چرا اخیرا هرچی فیلم میبینم صدای مریم رمضانپور رو میشنوم؟ نمیدونم. اینقدر که یادم رفته زن گوینده دیگه ای هم وجود داره. فیلم درمورد گروهی سارق بانک است که با پیشنهاد زنی به نام مارتی عملیات سرقت از صندوقهای امانات رو ترتیب می دهند. غافل از اینکه این برنامه ای از پیش طراحی شده برای به دست آوردن محتویات یکی از صندوقها بوده که صاحب اون قصد اخاذی از خانواده سلطنتی انگلستان رو داشته. مارتی دختر جسور و زرنگه که خانم رمضانپور به جای اون حرف میزنه اون هم با لحنی مهربون نه جسور و قسمتهایی که تصویر بدجنسه , صدا همچنان مهربون و گاهی لونده. به جای مردها هم یکیش بهرام زند با صدا و لحن شرلوک هلمز به جای مردی قدکوتاه , جثه متوسط , موی کم , صورت مستطیلی حرف زده. خیلی بهش نمیومد ولی ناگفته معلومه که بازی درستی داشت. دیگری سعید مظفری که صدا از تصویر بزرگتر بود و دیگری گمونم منوچهر زنده دل که مناسب بود. درکل از بقیه فیلمها بهتر بود.
5- موش سرآشپز : متاسفانه دوبله کامل انجمن گویندگان جوان رو ندیدم و امروز ظهر وقتی دیدم شبکه دو داره این انیمیشن رو پخش میکنه تا صداها رو نشنیده بودم به امید دوبله انجمن نشستم پای تلویزیون اما حیف دوبله ای بوده که توی عید پخش شده. شخصیت کولت (زن آشپزی که به لینگویینی کمک میکنه) یه آدم عصبی دمدمی مزاجه که احساسی برخورد میکنه. واقعا به نظر شما جنس صدای لطیف مینو غزنوی بهش میخوره؟ جاهایی که عصبی حرف میزنه مینو غزنوی عصبانی حرف میزنه اما به قیافه نمیاد. درسته که صدا به فیزیک چهره کولت میاد اما برای چنین شخصیتی انتخاب بهتر صدای آرزو آفری در انجمن گویندگان جوان و نرگس فولادوند در سندیکاست. این دوبله ای که من دیدم هیچ چیزی سر جای خودش نبود.
6- یک راز زیبا : این فیلم دیشب از شبکه چهار پخش شد و داستان پسر بچه ایه که به موجب پرت شدن توپ بازیشون به خانه ای متروک و ترسناک برای بچه های محله مجبور میشه به حیاط اون خونه بره و اونجا با صاحب خونه که پیرزنی چروکیده است آشنا میشه و پیرزن هنگام مرگ صندوقچه ای به اون امانت میده تا بیست سال بعد از مرگش اون رو باز کنه. هفده سال بعد از مرگ پیرزن , پسر میفهمه که اون نویسنده مشهوری بوده و امانتی که گذاشته آخرین کتابش بوده است. فیلم خیلی خوبی بود که با وجود تکه شدن هم دیدنش لذتبخش بود. قسمتهایی که در کودکی پسر بود دوبله خوبی داشت ولی بقیه اش نه.
7- آخرین هورا : شما میدونین چرا صدا و سیما فیلمهای دوبله قدیمی رو که میتونه جزء آثار تاریخی محسوب بشه دوباره دوبله میکنه؟ من تا دیدم دوبله جدیده دیگه نیگاش نکردم پس حرفی برای گفتن ندارم جز آرزوی دیدنش با همون دوبله قدیمی.

درعوض تمام این فیلمهای بد دوبله شده یه پیشنهاد دارم. فیلم بندباز رو ببینید با صدای دوبلورها ژاله کاظمی , سعید مظفری , منوچهر اسماعیلی و معصومه فرخنده مآل.

۱۳۸۷ مهر ۷, یکشنبه

اندر مزایای فیلم دیدن


1- حتما تا حالا براتون پیش اومده وقتی زیاد فیلم می بینید و جاهایی رو که دوست دارید هی میزنید عقب و دوباره می بینید , یهو با حوادث روزمره هم چنین برخوردی بکنید. دوستای فیلمساز من از این بدترش هم تجربه کردن نه؟ حالا من چند وقت پیش به طرز فاجعه ای دیالوگ آدما با همدیگه رو قسمتی از فیلم میدیدم و دنبال پیدا کردن رابطه ای بین اونها بودم. انگار با یه فیلم ساختارشکن مواجه شده بودم نه یه فیلم سرراست.
2- یه تیکه از فیلم نفس عمیق هست که پسره منتظر دوستشه و ما دختری رو میبینیم که نزدیک میشه. پسر سلام میده و دختر هم جواب اما پسر بی اعتنا از کنار دختر رد میشه و به طرف پسری از عقبتر داره میاد میره. این صحنه رو خیلی دوست دارم چون از جنس اشتباهای روزمره اس. مثل جواب دادن به سوال کسی که داره با هندزفری صحبت میکنه و ما رو آدم هم حساب نکرده اما ما چون منتظریم یکی ما رو ببینه به گمان پیدا شدن اون یه نفر , جوابشو میدیم.
3- من کلا آدم جوگیری هستم ( این کشف یکی دوستای صمیمی منه) البته مقطعی است و سریع خودآگاه میشه اما بشنوید از مضرات این صفت وقتی با فیلم دیدن همراه بشه به علاوه علایق فمنیستی من. نمی دونین چه فاجعه ای پیش میاد وقتی فیلمی ببینم که زن بدبخت مظلومی توش باشه. حتما باید سخنرانی قرایی در مذمت این رفتار ارائه بدم ( اون هم برای صمیمی ترین دوستم یعنی همسرم) و بعد تا مدتها ممکنه از هر حرف کوچکی دچار سوء تعبیر بشم. البته گفتم که الان که میدونم مدتش بیشتر از یک ساعت طول نمیکشه اما این ماجرا باعث شده به فیلمایی که خانمهای با اعتماد به نفس بالا و روابط اجتماعی خوب توشه , بیشتر علاقه مند بشم چون رویم تاثیر میذاره .تازه اینجور مواقع میذارم خودآگاهم بخوابه چون برای کسی ضرری نداره هیچ , منفعت هم داره.

۱۳۸۷ مهر ۴, پنجشنبه

اولین جمله ای که در دنیای دوبله گفتم

دیروز CD انیمیشنی رو که اولین زنی رو توش گفته بودم گرفتم. من بعد از هفت ماه از شروع کارآموزیم به لطف استاد گرامی جناب آقای عزیزی که مدیریت این کار به عهده شون بود تونستم اولین جمله زنی روبگم. بچه هایی بودند که هفته اول کارآموزیشون زنی یا بچه میگفتن اما برای من این اتفاق بعد از هفت ماه پیش اومد و به همین دلیل خیلی برام با ارزش بود و با دوبار گفتن ضبط کردیم. البته ناگفته نماند که از جذبه استاد هم بود. من هنوز هم همون قدرشناسی رو نسبت به فرصتی که بهم داده میشه دارم و سعی میکنم وقت گفتن حتی یک جمله هم چیزی یاد بگیرم.
انیمیشن-فیلم تولدی دیگر ( رنسانس ) در استودیوی انجمن گویندگان جوان دوبله و توسط موسسه جوانه توزیع شده است. این انیمیشن قبلا توسط امور دوبلاژ سیما دوبله و از برنامه سینما ماورا پخش شده اما این دوبله کجا و دوبله تلوزیون کجا. دیدن این فیلم رو با همین دوبله به تمامی دوستداران سینما توصیه میکنم اگرچه با سانسورهایی که اتفاق افتاده ممکنه داستان کمی گنگ باشه اما خالی از لطف نیست. ضمنا صدای من هم به عنوان بلندگوی مترو در دقیقه 39 از CD اول شنیده میشه که در پایین همین نوشته می توانید ببینید.
تولدی دیگر(رنسانس)
مدیر دوبلاژ : حامد عزیزی
ناظر کیفی دوبلاژ : مهرداد رییسی
کاراس : حامد عزیزی
بیسلین (خواهر ایلونا) و نوجوانی کاراس : آرزو آفری
ایلونا : آنیتا قالیچی
دیمیتری : مهرداد رییسی
نورا (همکار کاراس) : مینا مومنی
آمییل (همکار کاراس) : محمدرضا صولتی
راپارز : مرجانه فشنگچی
پل دلنبک : رهبر نوربخش
فارفلا : علیرضا طاهری
مامور قبرستان : محمدرضا علیمردانی
تصویرهای تبلیغاتی آوالون : لیلا سود بخش
منتویا : امین قاضی
دکتر مولر : وحید رونقی
دکتر ناکاتا : هومن حاجی عبدالهی
این دوبله رو ببنید و از معجزه مدیر دوبلاژ برای بازی متفاوت گرفتن از یک گوینده و استفاده بجا از صدای گویندگان و کلمات مناسب لذت ببرید. درحال حاضر بزرگترین آرزوی من اینه : در یه کاری که آقای عزیزی مدیریت میکنن نقش بگم تا چیزهایی یاد بگیرم و بفهمم بازی درست چیه ؛ اگرچه که گفتن زنی یا همهمه دادن در کارهای ایشون آموزنده است ولی خوب آرزو بر جوانان عیب نیست.

پ.ن. زنی گویی یعنی گفتن جمله ای در کار که نقش نیست.

۱۳۸۷ شهریور ۳۰, شنبه

برفهای کلیمانجارو

چند روزیه که سرما خورده ام و سینوسهام هم چرکی شده. خلاصه اوضاع خرابه.برا همین چند وقته چیزی ننوشته ام.
اون هفته طولانی ترین نقش زندگیمو گفتم. توی یه قسمت از یه سریال نقش اصلی رو داشتم . بازیم خیلی خوب نبود اما تجربه خوبی بود و مطمئنم کار بعدی رو بهتر میگم. راستی برفهای کلیمانجارو رو کامل دیدم. دوبله فوق العاده ای داره. دوبلورهای این کار عبارتند از:
منوچهر اسماعیلی : گرگوری پک
ژاله کاظمی : آوا گاردنر
رعفت هاشم پور : سوزان هاوارد
معصومه فرخنده مآل : نقش لیز

۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

گویندگی و ادبیات

همیشه خوشم میومد صدامو ضبط کنم و بشنوم و وقتی دبیرستان بودم عشقم خوندن شعر و ضبط کردن اونها بود. علاقه من به ادبیات به خاطر دبیر خوبمون خانم شبان آزاد بود که از اول راهنمایی تا سوم دبیرستان دبیرمون بود و اینقدر کلمه توی شعر براش معنی داشت که خوندن شعر اون با بقیه فرق میکرد. شاید اگه توی مدرسمون رشته ادبیات بود میرفتم اون رشته و حالا برای اینکه صدام دربیاد هرروز یه کتاب قصه میخونم و ضبط میکنم. این علاوه بر بازی آکسان گذاریه که وقت حرف زدن هم ادامه داره. ( اینکه جمله ای رو که میخوام بگم با چندتا آکسان متفاوت میگم و این به پسرم هم سرایت کرده).
راستی یه تبلیغ املاک بهارستان پخش میشه که دوتا خانوم باهم درمورد خرید این ویلاها صحبت میکنن , اون شال زرده صدای منه. دیروز ظهر وقتی صدای خودمو شنیدم خوشحال شدم یعنی میشه یه روزی کاری پخش شه که من توش نقش گفته باشم؟ ضمنا دیروز توی یه مجموعه به جای یه خبرنگار حرف زدم. جالب بود من از خود خانومه هیجانیتر گزارش میکردم. خوشحالم که منو با صدای زن دارن میشناسن و دارم لحن مناسبی پیدا میکنم.

۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه

تولد تولد تولدت مبارک

بیست و نه سال پیش در چنین روزی ساعت یک ظهر من به دنیا اومدم. حتما مامان و بابام خیلی خوشحال شدن , چون من اولین بچه شون بودم و احتمالا هنوز نمی دونستن بچه داشتن چه دردسرهایی داره ! در تمام این سالها هر روز از چیزی که مامانم اینا میخواستن باشم دورتر شدم و به چیزی که خودم میخوام نزدیکتر و جالبه که هر روز چیز جدیدتری از خودم میخوام.
در هر حال تولدم مبارک.

۱۳۸۷ شهریور ۲۱, پنجشنبه

در برابر باد

چند وقتیه شبکه چهار زده تو کار سریالهای قدیمی و هرروز ساعت 11 صبح یه قسمتو پخش میکنه. الان داره سریال دربرابرباد رو پخش میکنه با صدای دوبلورهای قدیمی . امروز قسمت چهارمش بود. هنوز خیلی دیر نشده از شنبه میتونین اونو دنبال کنید.
مری مالوین : مینو غزنوی
مایکل : جلال مقامی
جاناتان گرت : ناصر طهماسب
افسری که مزاحم مری میشه : خسرو خسروشاهی
صاحب مزرعه ای که مری و جاناتان در اون کار میکنن : حسین عرفانی
کارگزار مزرعه : پرویز ربیعی

تاجی احمدی

تاجی احمدی یکی دیگر از دوبلورهای زن است که به عقیده بعضی لحنی شبیه اون دیگه شنیده نشده است. البته به عقیده من دلیل تکرار شدن لحنی مانند ژاله کاظمی تنوع اونه که لحن تاجی احمدی فاقد این مشخصه است. در کارهای تاجی احمدی دو جور لحن شنیده میشه. یکی که لحن دختر جوونه و تمام کلمات جمله رو میشکنه و دیگری لحن زن که تا حدودی لونده . لیست کارهای این گوینده تا جایی که میدونم اینهاست :
1- پنه لوپه
2- پابرهنه در پارک
3- اتوبوسی به نام هوس
4- توطئه خانوادگی
5- هفت عروس برای هفت برادر
6- شکوه علفزار
7- تعقیب

ژاله کاظمی

ژاله کاظمی بزرگترین زن دوبلور ایران , از الگوهای تمرین هر کارآموز دوبله است . برعکس دیگر دوبلورهای برجسته زن که فقط می توان لحن آنها را کپی کرد , ژاله کاظمی دارای تکنیکی یه که اگه یادش بگیری بعد میتونی لحن خاص خودتو داشته باشی. قسمتی از این تکنیک که من تا حالا یاد گرفتم اینه که با کلمات بازی کنی اونم با کمک نفس و اینجاست که تمرینهای نفس برای داشتن لحن و بازی بهتر خیلی به درد بخورن. از اونجایی که خودم برای پیداکردن لیست فیلمهایی که این گوینده خوش تکنیک در اونها صحبت کرده کلی توی اینترنت گشتم , میخوام لیست فیلمهایی رو از ایشون دیدمو بنویسم :
1- گربه روی شیروانی داغ
2- آسیابان عشوه گر ( زن آسیابان )
3- بندباز
4- چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد؟
5- برفهای کلیمانجارو
6- گتسبی بزرگ
7- اتوبوسی به نام هوس
8- ایرما خوشگله
9- بیمار انگلیسی
10- ساعتها
11- دیگران
نقشهایی که ایشون گفته اند خیلی گسترده است و برای هر بازی لحن خاص همون شخصیت رو دارند.

۱۳۸۷ شهریور ۱۷, یکشنبه

عشق من دوبله

چند روز پیش توی سریال کارتونی Superman نقش یکی از اعضای آدم بدا رو گفتم و به طرز عجیبی از گفتن نقش یه دختر بدجنس که فکر دیگرانو میخونه و باهاشون با طعنه حرف میزنه خوشحال شدم. امشب هم توی انیمیشن SuperMario تیپ یه پسر شر رو گفتم که یه کم توک زبونی حرف میزد. البته درهر دو مورد فهمیدم که خنده ام مشکل داره و درحال تمرینم. یه چیز دیگه رو هم فهمیدم و اون اینکه بازی با تیپ برام راحتتره. شاید وقتی با صدای خودم میگم درگیر صدام هستم که خوشگل بمونه یا خراب نشه. باید خیلی تمرین کنم.
به توصیه یکی از دوستام میخوام با اوما تورمن بازیگر فیلمهای بیل را بکش و پالپ فیکشن تمرین کنم البته با فیلمای جدیدش و امروز دوتا از فیلماشو دیدم : Vatel و Prime . تکه های اوما تورمن توی فیلم اول زیاد نبود ولی دومی چرا و از فردا میرم که روی فیلم دومی تمرین کنم. فیلمهای برفهای کلیمانجارو و کازینو رویال رو هم گرفته ام ولی هنوز کامل ندیدم.
جایی خوندم همونطوری که از زندگی ما آدما داستان نوشته میشه بعضی وقتا ما هم از روی داستانها زندگی میکنیم. به نظر من که عیبی نداره هیچ لذت بخش هم هست. ممکنه آدم بترسه در بعضی از موقعیتا قرار بگیره اما وقتی توی فیلم میبینی یا توی داستان میخونی جسارتشو پیدا میکنی و زندگی یعنی تجربه.

۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

ناتالیا گینزبورگ

چند وقت پیش رفته بودم اصفهان و یه کتابفروشی پیدا کردم که کلی از کتابهای ناتالیا گینزبورگ اون هم چاپ قدیمی رو داشت. کلی حال کردم چون قیمت کتابها هم قدیمی بود و من چهارتا خریدم. "چنین گذشت برمن" یه داستان کوتاهه که من تا حالا سه جلد ازش خریدم و هربار به کسی دادم و دیگه نگرفتم. سه ساله دارم به فیلمنامه ای فکر می کنم که از این داستان اقتباس شده باشه و اخیرا هم یه چیزایی نوشته ام. "میکله عزیز" داستانی به شیوه نامه نگاری آدما به همدیگه با محوریت شخصی به نام میکله که تا آخر داستان هم به خوبی شناخته نمیشه. "فضیلت های ناچیز" که مجموعه داستان کوتاهه و من خیلی خوشم نیومد و نتونستم همشو بخونم که بتونم بهتر قضاوت کنم. "شوهر من" مجموعه داستان کوتاه که خیلی دوست داشتم. تمامی داستانهای این مجموعه درمورد عشق است و سرنوشت زن درموقعیتهای متفاوت. نشرنی چاپش کرده و قدیمی هم نیست. درانتظار دیدن فیلمهای "برفهای کلیمانجارو" و "کازینو رویال" هستم. سفارش دادم و احتمالا امشب دستم میرسه. اولی با صدای دوست داشتنی مرحوم ژاله کاظمی و دومی مینو غزنوی.

۱۳۸۷ شهریور ۱۵, جمعه

Lost

خیلی آدم تنبلی نیستم ولی چون تازه وارد فضای وبلاگی شدم هی تنبلیم میشه. این چند وقت هم سخت مشغول تماشای سریال زیبا و جذاب Lost بودم. واقعا عالی بود و به تمام دوستایی که عشق فیلمن توصیه اش میکنم. داستان سریال ماجرای سقوط یه هواپیما در جزیره ای بی نام و نشان است با آدمهایی که هرکدوم گذشته ای داشته و این فلاش بکها به شیوه استاد تعلیق هیچکاک به بیننده به صورت قطره ای به بیننده نمایش داده میشه و شما مثل زندگی معمولی که ممکنه درمورد آدما قضاوتهایی داشته باشین و بعد از دونستن بعضی چیزا نظرتون عوض شه با اونا برخورد میکنین. دراین مدت فیلم دوبله قدیمی "کنتس پابرهنه" رو هم مجددا دیدم. خانم فهیمه راستکار خیلی خوب گفته بودن . همینطور فیلمهای "شکوه علفزار" و "هفت عروس برای هفت برادر" به گویندگی مرحوم تاجی احمدی. وقتی به گویندگی فکر می کنم زبان مادریم فارسی رو بیش از هرچیزی دوست دارم. اگه یه روزی نتونم به این زبون حرف بزنم چیکار کنم؟

۱۳۸۷ خرداد ۱۹, یکشنبه

نگاه زنانه در فیلم

این روزها چندتا فیلم دیدم که نگاهی کاملا زنانه به مسایلی نظیر خانواده , قتل , جنگ و تجاوز داشت. فیلم North Country زنی را نشان میده (شارلیز ترون) که نمی خواهد مورد سوء استفاده قرار بگیرد و از کارفرمایش شکایت می کند و درنهایت پیروز میدان می شود. فیلم Closer در مورد دو زن کاملا متفاوته.(ناتالی پورتمن و جولیا رابرتس) یکی در یک کاباره کار می کند و دیگری عکاس است و نمایشگاه برپا می کند و نوع ارتباط این دو نفر با مردهای زندگی شان که یه جورایی به هم گره خورده است.داستان بقیه را حال ندارم بنویسم ولی اسماشون : Monster و Heads in the clouds با بازی ترون. لبخند مونالیزا با بازی جولیا رابرتس. ضمنا اگه از فیلمهای موزیکال خوشتون میاد توصیه می کنم Sweeny Todd رو حتما ببینید . قتل در همون فضاهای همیشه فانتزی تیم برتون.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

هفت نکته مهم در گویندگی


هفت عنصر A تا G , مولفه هایی هستند که برای ارائه کار بهتر یک گوینده مورد نظر قرار می گیرند. این عناصر عبارتند از :
1- A – Audience ( شنونده ) : شما برای چه کسی صحبت می کنید؟ آیا پیغامی را برای یک نفر می خوانید ؟ یا گوینده نقشی هستید که مخاطبان فراوانی دارد ؟ مشخص کردن این موضوع به باورپذیر شدن اجرای شما کمک می کند.
2- B – Back Story ( پیرنگ ) : در فیلمنامه نویسی یا نقد فیلم , پیرنگ به داستا نفیلم گفته می شود که شامل قسمتهایی که به نمایش در نمی آید نیز می شود. دانستن پیرنگ داستان به گوینده کمک می کند تا انگیزه ها , عادات و رفتار و مقصود شخصیت از رفتارش را بهتر درک کند و قطعا بهتر منتقل نماید.
3- C – Character ( شخصیت ) : شما به عنوان گوینده , نقش چه کسی را می گویید ؟ شخصیتی که قصد گویندگی اش ر ادارید , با جزییات وصف کنید. هرچقدر این شخصیت را با جزییات بیشتری برای خودتان توصیف کنید , برای خود شما و شنوندگانتان باورپذیرتر خواهد بود.
4- D – Desire ( خواسته ) : شخصیت شما به عنوان نتیجه صحبت کردن , چه می خواهد یا به چه چیز نیاز دارد؟ این پرسش , قصد و هدف شخصیت شما از صحبت را روشن می کند.
5- E – Energy ( انرژی ) : سه سطح انرژی وجود دارد که برای ارتباط مفیدتر در اجرا ارائه می گردد. یک - انرژی روانی یعنی انرژی انتقال تفکرات پس کلمات . یک تفکر یا یک شبه جمله پنهان در یک دیالوگ یا رفتار شخصیت , در صورتی توسط شنونده فهمیده می شود که گوینده آن را درک کرده و منتقل نماید. دو - انرژی فیزیکی شامل انرژی منتقل شده از طریق حالت چهره , وضعیت اندام ها , زبان بدن (حرکات اندام در حین صحبت کردن) و دیگر حرکات بدن هنگام بازیگری می باشد. شما در گفتگوهای روزمره همواره در حال حرکت هستید. هنگام خواندن یک متن نیز باید حرکت داشت. انرژی فیزیکی کلمات را زنده کرده به آنها روح می بخشد. سه – انرژی احساسی شخصیت شما چه احساسی نسبت به موضوع یا پیامی که ارائه می گردد , دارد ؟ توجه داشته باشید که شما نه بلکه شخصیت شما. این سه سطح انرژی می تواند در بخشهای مختلف متن , تغییر کند تا یک جریان پویا را ارائه دهد.
6- F – Forget who you are and Focus ( فراموش کن کی هستی و تمرکز کن ) : یکی از چالش برانگیزترین وجوه تمام فرمهای بازیگری توانایی " از خود بیرون آمدن " است. ساده ترین روش این است که شما به عنوان یک بازیگر باید کنار بروید و به شخصیتی که قصد خلق آن را دارید , اجازه واقعی شدن بدهید. " تمرکز کن " به طور ساده به این معناست که کاملا توجه داشته باش که چطور داری اجرا می کنی . ممکن است به نظر برسد که با حس اجرا کردن و تمرکز باهم در تناقض اند ولی وقتی تکنیک اصل باشد , تمرکز یکی از وجوه جدانشدنی اجرا خواهد بود.
7- G – Gamble ( قمار ) : ریسک کردن را دوست داشته باشید. ریسک این موضوع که عادات معمولتان را ترک کنید و به خودتان اجازه هرکاری که برای خلق شخصیت لازم است , را بدهید.
و توصیه آخر این که قبل از هر اجرا خودتان را گرم کنید و تمرینات مربوط به فک , دهان , صورت , زبان , گردن و شانه ها را انجام بدهید. این کار برای اجرا به شما آرامش می دهد و همین موجب می شود , چیزهایی را که آموخته اید بهتر ارائه دهید.

مرجع : سایت www.voiceacting.com

آمار بازدید کنندگان