۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

ما یه مورچه توی خونه داریم

قبل نوشت : دیروز کلی مطلب نوشتم اما همین که خواستم تایید کنم همه چی پرید و کلی قاطی کردم و دیگه ننوشتم.
1- اگه عینکی باشی و یه روز عینک نزنی متوجه میشی که همه آدمها شکل همن. یه کله دارن ، دو تا چشم ، دو تا ابرو ، یه دماغ و یه دهن و البته دو تاگوش که معمولا خیلی به درد نمیخوره. همون یه دهن که توش یه زبون هست برای اینکه بگن عجب آدمی کافیه.
2- اینقدر کار دارم که نمیدونم کدوم رو اول انجام بدم.
روی مبل دراز میکشم و فکر می کنم که کدوم رو اول انجام بدم.
تیک تاک
تیک تاک
تیک تاک
دیگه وقتی نمونده تا کاری رو که باید اول انجام می دادم ، انجام بدم.
3- اگه یه روز تعطیل به هر دلیلی گذرتون به میدون آزادی می افتاد لطف کنین و سر گذرتون رو کج کنین و برین یه جای دیگه. چرا؟ آخه در روزهای تعطیل اسم میدون آزادی بین دوستان کارگر به عنوان تفرجگاه در رفته . اون هم چه تفرجگاهی ! اونقدر شلوغه که فکر میکنین اومدین راهپیمایی یا غیر سیاسیشو بگم ؛ اومدین پارک.
4- وقتی بچه بودم داستان مورچه ای که با تلاش به چیزی که میخواست ، می رسید رو خونده بودم و خوب بزرگ هم که شدم باز هم خونده بودم ولی هیچوقت از نزدیک ندیده بودم. تا اینکه چند روز پیش که پسر بنده سعی داشت سه تا عروسک ، چهار تا ماشین و چند تا تیکه لگو رو توی یه کامیون فسقلی جا بده و هی نمیشد و هی تلاش کرد و هی نمیشد و ... خوب وقتی احساس نا امیدی کرد با گریه احساسشو تخلیه کرد و بعد در برابر نا باوری من نه تنها همه اون وسایل رو توی کامیون جا داد بلکه کامیون رو هم حرکت داد بدون اینکه اونها بریزن پایین. خوب ما یه مورچه توی خونه داریم که با نگاه کردن بهش یاد می گیریم که امیدوار باشیم.
بعد نوشت : از همه دوستانی که توی این وبلاگ کامنت میذارن و با اینکارشون من تنبل رو به نوشتن وامیدارن ، خیلی سپاسگزارم و شرمنده ام که توی بلاگ اسپات نمیشه جواب هر کامنت رو کنار خودش نوشت. راستی آقای بهشب اگه ما میریم نمایشنامه خوانی تماشا می کنیم ، شما که داری اجرا میکنی. یه بلیط هم برا ما جور کن بیایم جشنواره اجراتون رو ببینیم. چون فکر نکنم بشه به این راحتیا بلیط گیر آورد.

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

اون دنیا

1- حال عجیبیه که ادم بدونه چند ماه دیگه از این دنیا میره والبته سخته اگه باور داشته باشی دنیای دیگه ای هم هست. چرا؟ خوب معلومه چون نه تنها میخوای به اخرین ارزوهات توی این دنیا جامه عمل بپوشونی بلکه برای اون دنیا هم آرزو پروری میکنی و ممکنه قسمتی از این آرزو پروری برگرده به تنبلی در برآوردن آرزوهای همین دنیا. خلاصه اینکه همه رفتنی هستیم و از کجا معلوم اون دنیا بهتر از این دنیا یا بدتر نباشه. کاش اینقدر آرزوهام بزرگ نبود.

2- اون هفته ختم مادر یکی از استادام بود و بچه ها ادرس سر راست به من نداده بودند. توی کوچه پس کوچه های نزدیک مسجد گم شده بودم درحالی که فقط یه ربع تا پایان مراسم مونده بود. همون موقع توی یکی از کوچه ها توکای مقدس رو دیدم. مطمئن بودم از همون جایی برمی گرده که من دارم میرم. پس رفتم جلو تا آدرسو ازش بپرسم. خوب وقتی دائم وبلاگ کسی رو میخونی یه جور احساس صمیمیت باهاش حس میکنی که یه جورایی عجیبه. بدون اینکه حواسم باشه که من خواننده وبلاگ اونم و میشناسمش ولی اون که منو نمیشناسه ، رفتم جلو و با احساس یه آشنا سلام کردم و ادرس پرسیدم. اون موقع بود که با دیدن نگاه متعجبش به خودم اومدم و مثل یه غریبه از نشونیی که بهم داده بود تشکر کردم و رفتم تا به مراسم ختم برسم. واقعا که عجب دنیاییه این دنیای مجازی.

3- این هفته یه دوجین فیلم دیدم ولی همشون که به درد بخور نبود تا تبلیغشونو بکنم. فیلم های Trapped , Amazing Grace , Twilight , State Of Play و Edge Of Love رو دوست داشتم. ممکنه شما ببینین دوست نداشته باشین.

4- شنبه جلسه نمایشنامه خوانی " از پشت شیشه ها " کار مرحوم اکبر رادی بود که با حضور بهرام بیضایی اجرا شد. نمایشنامه رو قبلا خونده بودم وبه نظرم اجرای بدی نبود به جز یکی از بازیگرها که نمی دونم چطور برای نقش به اون مهمی فرد خامی مثل اون انتخاب شده بود.راستی پسر کوچولوی من کوچکترین فرد شرکت کننده در این جلسه بود و خیلی هم از نمایشنامه خوانی خوشش اومد اگرچه داستانش رو نفهمیده بود.
کار بعدی اکبر رادی 28 آذر در فرهنگسرای ارسباران برخوانی می شود.


۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

اصلاح رفتارهای غلط اجتماعی

چند وقتیه به جرگه مسافرین اتوبوس تندرو و گهگاهی مترو پیوستم و درحال کشف قواعد مربوط به سوار و پیاده شدن به/از این وسایل نقلیه بعضا مدرن هستم. از ابتدایی ترین کشفیات بنده اینه که دو جور قانون در این مکانها حاکمه. اول قوانین وضع شده برای رعایت حقوق دیگران، حفظ سلامتی مسافرین و بلند نشدن داد و بیداد مسافرین و دومی قوانین نانوشته ولی رایجی برای سریع سوار شدن، جای بهتری پیدا کردن و توسری خور محسوب نشدن. البته بهتره اگه میخواید با فرهنگ باشین یا بافرهنگ بمونین بهتره به قوانین رایج توجهی نکنین و فقط به حقوق دیگران فکر کنین اما اون موقع کلاهتون پس معرکه اس و معلوم نیست کی به مقصد می رسین. خوب اینم باید بدونین که بیشتر، کسانی سوار این وسایل میشن که ترجیح میدن قوانین رایج نظیر هل دادن، له کردن، خارج از صف سوارشدن و ... رو به کار ببرن ولی.......... من روی همه اینا رو کم کردم و چند وقتیه با یه اعصاب پولادین هفته ای دوبار سوار اتوبوس تندرو و یکبار هم سوار مترو میشم (هر مسیر دوطرفه است ها) و وقتی هلم میدن با آرامش تذکر میدم (البته یه باز کوره در رفتم چون درحالت ایستاده استخونام داشت بین صندلی و استخونای چند مسافر دیگه له میشد که یه عکس العمل فیزیکی انجام دادم و مثل پیشینیان خودم فریاد کشیدم) وقتی کسی خارج از صف سوار میشه بین مسافرین باقیمانده در صف روشنگری میکنم و تحریکشون میکنم که تذکر بدن. وقتی کسی آشغال در وسیله نقلیه عمومی یا در خیابان میندازه ، چپ چپ نیگاش میکنم تا حساب کار دستش بیاد ( باورتون نمیشه امروزه روز کسی آشغال بندازه؟ همین امروز یه دختر خانم 16 یا 17 ساله آشغال شوکولاتشو از پنجره اتوبوس انداخت بیرون که با نگاه پرسشگر من ، شرمسار شد) خوب اینها همه نشون دهنده اینه که من اعصابمو کف دستم گرفتم تا جامعه ای بهتر داشته باشم.

*پی نوشت : احیانا فکر نکردین که من خودشیفته ام و فکر میکنم رفتار درست اجتماعی رو بلدم که؟

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

بعد از مدتها ننوشتن

توی این مدتی که ننوشتم کلی توی ذهنم نوشتم و خودسانسوری کردم. نمی تونم به خودم اجازه بدم هرچی به دهنم میاد اینجا بنویسم. وقتی نوشتن این وبلاگ رو شروع کردم قصدم به اشتراک گذاشتن فکرهام و علایقم بود اما چه کنم که این چند ماهه اگه فکرهام رو سانسور نمی کردم شاید سانسور می شدم. از چند روز پیش انقدر دلم گرفته که به همه چی گیر میدم از ناخونام گرفته تا رنگ ماه توی آسمون. خوب نمی خواستم از دلتنگی بنویسم ولی انگار نمیشه. از هرجا شروع کنم باز هم به همینجا میرسه. تنهایی دردی ناگزیره حتی اگه با کسی زندگی کنی که یه عالمه همدیگه رو دوست دارین. تنهایی همیشه هست فقط کافیه باورش کنی. اما چه کنم که از باورش می ترسم. برای اینکه باورش نکنم میرم توی خیابون تا یه سری بزنم اما نا امیدتر از همیشه میام خونه و خدا رو شکر می کنم که تنها بودم و اتفاقاتی که دیدم برای نزدیکترین عزیزانم پیش نیومده.

آمار بازدید کنندگان