۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

سه زن

امروز شنبه بود و سینماها نصف قیمت و من هم که .... !! خلاصه رفتم سینما فیلم سه زن را دیدم و خداییش پشیمونم. راستش میخواستم کنعان رو ببینم که سانسش به وقت خالی من نمی خورد پس این فیلم رو دیدم. فکر کنم اگه به جای نیکی کریمی همون هدیه تهرانی بازی میکرد کار بهتر از آب درمیومد. نیکی کریمی گند زده بود به بازیگری. البته کارگردانی و تدوین کار هم بی نقص نبود. جالبه در فیلم سه زن , سه مرد خوب بازی کردند. استاد بازیگری "رضا کیانیان" , بازیگری که با بازی در یک سریال تلوزیونی متوسط با بازی خوبش درخشید "بابک حمیدیان" و بازیگر تازه کشف شده " صابر ابر". پگاه آهنگرانی هم که خیلی بد بود . ناراحت شدم که چرا بازیگرای زن نمیتونن راحت بازی کنن. فکرشون رها نیست و ... داستان فیلمو نمیگم شاید خواستین برین و ببینینش اما توصیه میکنم شنبه یا سه شنبه که بلیت سینماها نیم بهاست تشریف ببرین.

۱۳۸۷ آبان ۲۹, چهارشنبه

Prime


من این فیلمو سه ماه پیش دیدم اما وقتی امروز داشتم باهاش تمرین میکردم دوباره متوجه بازی خوب اوما تورمن و مریل استرسپ شدم و حیفم اومد معرفیش نکنم. داستان فیلم درمورد زنی سی و هفت ساله است به نام رافی (اوما تورمن ) که بعد از ده سال زندگی مشترک از همسرش جدا شده و یه کم از آینده اش نگرانه و پیش روانشناس (مریل استریپ) میره. زمانی که رافی درسینما با پسر جوانی (برایان گرینبرگ) آشنا میشه و پسر شروع یک دوستی رو مطرح میکنه رافی در دوراهی میمونه اما روانشناسش توصیه میکنه بی توجه به تفاوت سنی سعی کنه بهش خوش بگذره غافل از اینکه پسری که رافی باهاش دوست شده کیه؟.... خودتون ببینید و از بازیهای خوب بازیگران لذت ببرید.

۱۳۸۷ آبان ۲۸, سه‌شنبه

می خواهم قصه بگویم


چند وقتی میشه که به قصه گویی علاقه ویژه ای پیدا کردم. درموردش کتاب خوندم , نوار قصه های قدیمی رو گوش دادم و صدامو ضبط کردم و دادم دیگران گوش کنند و نظر بدهند. نتیجه اینکه دچار اعتماد به نفس کاذبی در زمینه قصه گویی شدم تا جایی که به یه مجموعه که کارهای فرهنگی مربوط به بچه ها انجام میده پیشنهاد برگزاری کارگاه قصه گویی کودکان رو دادم (گیریم که هنوز جوابی ندادن). خلاصه جونم براتون بگه که شنبه ای رفته بودم انجمن که دیدم به به یه انیمیشن که قصه گو داره درحال ضبطه و با همون مساله کاذب خواهش کردم روی صدای من تست بزنن. سرتونو درد نیارم شنبه که نشد و قرار شد دوشنبه برم و وقتی رفتم توی باکس یکی دست انداخته بود توی حنجره ام که صدام درنیاد و یکی هی توی گوشم میگفت نفر دیگه ای که موردنظر خود مدیر بوده خیلی بهتر از تو میگه و ... آقا گند زدم دیگه چی بگم؟ اما یه چیزو فهمیدم اینکه قصه گویی تمرکز زیادی میخواد و تسلط فراوون و اینکه صدام به درد این کار میخوره بابا. حالا میمونه تمرین بیشتر مخصوصن اگه بشه قصه گویی رودررو برای دیگران...

۱۳۸۷ آبان ۱۶, پنجشنبه

White Oleander



داستان این فیلم درمورد رابطه دختری است با مادر اقتدارطلبش که در تمام وجوه زندگی دختر حضور پررنگ دارد و این حضور حتی پس از به زندان افتادن مادر به جرم قتل دوست پسرش , همچنان ادامه دارد. در طول این فیلم دختر نوجوان به خانواده های مختلفی جهت سرپرستی سپرده میشه و هربار تغییراتی در رفتار و ظاهر اون اتفاق میفته که مطابق میل مادر نیست و در نهایت دختر مسر زندگی خودش رو انتخاب میکنه و از مادرش میخواد که او را رها کنه تا زندگی خودش را داشته باشه. روایت فیلم خطی است همراه با فلاش بکهایی به گذشته که این اتفاق در آغاز فیلم به دلیل مغشوش بودن ذهن نوجوان فیلم که نقش اصلی رو داره , بدیهی به نظر میرسه. دیدن این فیلمو به همه دوستام توصیه میکنم.

۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

StarDust

چندوقته که خیلی فیلم دیدم و هربار خواستم درمورد اونها بنویسم نشد. الان نزدیک به سی تا فیلم هست که دوست دارم به دوستام معرفیشون کنم تا ببینن. شاید وقتی دیگر ...



خلاصه داستان : تریستین که از راز تولدش بی خبر است عاشق دختری شده که به او اعتنایی نداره و قراره یک هفته دیگه با مردی ازدواج کنه. شبی که دختر این خبر رو به تریستین میده ستاره ای از آسمان سقوط میکنه و تریستین به دختر قول میده که اون ستاره رو براش بیاره و در عوض دختر با اون ازدواج کنه و برای انجام این کار فقط یک هفته فرصت داره. اون باید از دیواری بگذره که هیچ انسانی اجازه عبور از اون رو نداره و اونطرف دیوار پر از طلسم و جادو است. او در این سفر مادرش و عشق واقعیش رو پیدا میکنه.

آمار بازدید کنندگان