
خلاصه داستان : تریستین که از راز تولدش بی خبر است عاشق دختری شده که به او اعتنایی نداره و قراره یک هفته دیگه با مردی ازدواج کنه. شبی که دختر این خبر رو به تریستین میده ستاره ای از آسمان سقوط میکنه و تریستین به دختر قول میده که اون ستاره رو براش بیاره و در عوض دختر با اون ازدواج کنه و برای انجام این کار فقط یک هفته فرصت داره. اون باید از دیواری بگذره که هیچ انسانی اجازه عبور از اون رو نداره و اونطرف دیوار پر از طلسم و جادو است. او در این سفر مادرش و عشق واقعیش رو پیدا میکنه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر