۱۳۸۷ آبان ۲۸, سه‌شنبه

می خواهم قصه بگویم


چند وقتی میشه که به قصه گویی علاقه ویژه ای پیدا کردم. درموردش کتاب خوندم , نوار قصه های قدیمی رو گوش دادم و صدامو ضبط کردم و دادم دیگران گوش کنند و نظر بدهند. نتیجه اینکه دچار اعتماد به نفس کاذبی در زمینه قصه گویی شدم تا جایی که به یه مجموعه که کارهای فرهنگی مربوط به بچه ها انجام میده پیشنهاد برگزاری کارگاه قصه گویی کودکان رو دادم (گیریم که هنوز جوابی ندادن). خلاصه جونم براتون بگه که شنبه ای رفته بودم انجمن که دیدم به به یه انیمیشن که قصه گو داره درحال ضبطه و با همون مساله کاذب خواهش کردم روی صدای من تست بزنن. سرتونو درد نیارم شنبه که نشد و قرار شد دوشنبه برم و وقتی رفتم توی باکس یکی دست انداخته بود توی حنجره ام که صدام درنیاد و یکی هی توی گوشم میگفت نفر دیگه ای که موردنظر خود مدیر بوده خیلی بهتر از تو میگه و ... آقا گند زدم دیگه چی بگم؟ اما یه چیزو فهمیدم اینکه قصه گویی تمرکز زیادی میخواد و تسلط فراوون و اینکه صدام به درد این کار میخوره بابا. حالا میمونه تمرین بیشتر مخصوصن اگه بشه قصه گویی رودررو برای دیگران...

هیچ نظری موجود نیست:

آمار بازدید کنندگان