۱۳۸۷ دی ۹, دوشنبه

کتابی از یک ناشناس

زمستان سال هشتاد بود. روی نیمکت جلوی تئاتر شهر منتظر مسعود بودم تا با هم بریم و تئاتر هنر نوشته یاسمینا رضا رو ببینیم. من زودتر رفته بودم تا بلیط بگیرم و البته تموم شده بود و فقط منتظر بودم ببینمش. همون موقع آقایی جلو اومد و خودش رو معرفی کرد. من نمیشناختمش اما اون منو میشناخت. گفت که منو توی ستاد انتخاباتی خاتمی دیده. اون هم بلیط گیرش نیومده بود ولی بیشتر از ما درمورد نمایش هنر میدونست و کتاب چاپ شده نمایشنامه رو هم داشت. کتاب رو گرفتم و شروع کردم به ورق زدن. به نظر نمایش جالبی بود و افسوس خوردم که زودتر نیومدم. اون میخواست بره اما کتابش رو پس نگرفت و گفت باشه برای شما. من که خودمم به همین راحتی یه چیزایی رو بذل و بخشش میکنم با لبخندی اولین کتاب نمایشنامه رو از یه غریبه هدیه گرفتم. الان توی قفسه کتابام تقریبا پانزده تا نمایشنامه هست و میخوام بیشترشم بکنم. و بابت اولینشون از اون غریبه متشکرم.

هیچ نظری موجود نیست:

آمار بازدید کنندگان