۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

گویندگی و ادبیات

همیشه خوشم میومد صدامو ضبط کنم و بشنوم و وقتی دبیرستان بودم عشقم خوندن شعر و ضبط کردن اونها بود. علاقه من به ادبیات به خاطر دبیر خوبمون خانم شبان آزاد بود که از اول راهنمایی تا سوم دبیرستان دبیرمون بود و اینقدر کلمه توی شعر براش معنی داشت که خوندن شعر اون با بقیه فرق میکرد. شاید اگه توی مدرسمون رشته ادبیات بود میرفتم اون رشته و حالا برای اینکه صدام دربیاد هرروز یه کتاب قصه میخونم و ضبط میکنم. این علاوه بر بازی آکسان گذاریه که وقت حرف زدن هم ادامه داره. ( اینکه جمله ای رو که میخوام بگم با چندتا آکسان متفاوت میگم و این به پسرم هم سرایت کرده).
راستی یه تبلیغ املاک بهارستان پخش میشه که دوتا خانوم باهم درمورد خرید این ویلاها صحبت میکنن , اون شال زرده صدای منه. دیروز ظهر وقتی صدای خودمو شنیدم خوشحال شدم یعنی میشه یه روزی کاری پخش شه که من توش نقش گفته باشم؟ ضمنا دیروز توی یه مجموعه به جای یه خبرنگار حرف زدم. جالب بود من از خود خانومه هیجانیتر گزارش میکردم. خوشحالم که منو با صدای زن دارن میشناسن و دارم لحن مناسبی پیدا میکنم.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام

ناشناس گفت...

سلام

ناشناس گفت...

جالب می نویسید...
پیروز باشید

www.iranclassi.com
ایران کلاسیک

ناشناس گفت...

سلام، مطمئنم با پشتکاری که از شما سراغ دارم در این زمینه پیشرفت زیادی می کنید. پوینده و پانیده باشید.

آمار بازدید کنندگان