۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

اریک امانوئل اشمیت

اریک امانوئل اشمیت نمایشنامه نویس معاصر فرانسوی است که تعدادی از نمایشنامه هایش به فارسی ترجمه شده و معروفترین آنها "خرده جنایتهای زناشوهری" است. من خیلی از این نمایشنامه نویس خوشم اومده و هرچی نمایشنامه ازش دیدم خریدم. لیست نمایشنامه ها عبارتند از:
خرده جنایت های زناشوهری نشر قطره
مهمانسرای دو دنیا نشر قطره
نوای اسرار آمیز نشر قطره
همه این نمایشنامه ها ترجمه شهلا حائریه که البته از ترجمه انگلیسی کتاب به فارسی برگردانده شده. تا اینجا کشف کردم که این نمایشنامه نویس عاشق غافلگیر کردن خواننده یا بیننده است.

۱۳۸۷ دی ۹, دوشنبه

کتابی از یک ناشناس

زمستان سال هشتاد بود. روی نیمکت جلوی تئاتر شهر منتظر مسعود بودم تا با هم بریم و تئاتر هنر نوشته یاسمینا رضا رو ببینیم. من زودتر رفته بودم تا بلیط بگیرم و البته تموم شده بود و فقط منتظر بودم ببینمش. همون موقع آقایی جلو اومد و خودش رو معرفی کرد. من نمیشناختمش اما اون منو میشناخت. گفت که منو توی ستاد انتخاباتی خاتمی دیده. اون هم بلیط گیرش نیومده بود ولی بیشتر از ما درمورد نمایش هنر میدونست و کتاب چاپ شده نمایشنامه رو هم داشت. کتاب رو گرفتم و شروع کردم به ورق زدن. به نظر نمایش جالبی بود و افسوس خوردم که زودتر نیومدم. اون میخواست بره اما کتابش رو پس نگرفت و گفت باشه برای شما. من که خودمم به همین راحتی یه چیزایی رو بذل و بخشش میکنم با لبخندی اولین کتاب نمایشنامه رو از یه غریبه هدیه گرفتم. الان توی قفسه کتابام تقریبا پانزده تا نمایشنامه هست و میخوام بیشترشم بکنم. و بابت اولینشون از اون غریبه متشکرم.

۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

مسافرت برای گویندگی ضرر داره

بعد از یک هفته مسافرت و سرو کله زدن با سرماخوردگی برگشتیم و حالا صدا ندارم . البته یه چیزایی شنیده میشه اما قد صدای مورچه اس. برای این که کاری کرده باشم تمرین نمایشنامه خوانی که با دوستام انجام دادم رو در دو قسمت ارائه میدم.
قسمت اول

۱۳۸۷ آذر ۲۰, چهارشنبه

زن میانسال

زن گوشه مبل مچاله شده بود و آمدن مردش را انتظار می کشید. سالها می شد که ازدواج کرده بودند و چین و چروک روزگار نشاط جوانی را برده بود .عشق را هم. شاید از زمانی که دختر کوچکشان به دنیا آمد.شاید قبلتر. شاید هم بعدتر.خودش هم درست نمی دانست کی بود که نگاههاشان بیرنگ شد.
گوشه مبل کز کرده بود تا مردش بیاید.نه به انتظار آغوشی گرم که برای آماده کردن سفره شام بیدار نشسته بود. به دستانش نگاه کرد.دستانی که از فرط خستگی با خودش هم قهر بودند. ناخنهایش دیگر جلوه ای نداشتند. نمی خواست باور کند که پا به سن گذاشته است.صدای کلید در او را به خود آورد. مرد به آرامی در تاریکی به داخل خزید. زن به استقبالش رفت و سعی کرد لبخندی به لب بیاورد اما نگاهها همان بود که پیش از این. مرد کتش را به او داد و رفت تا دست و رویی بشوید. زن کت مردش را در آغوش گرفت. بوی عطر زنانه می داد.آنقدر از زندگی دلزده بود که حتی نای حسادت هم برایش نمانده بود.
بساط شام را روی میز گذاشت. پنجره را باز کرد. مرد , دست و رو شسته وارد شد. زن را دید که بر لبه پنجره نشسته است. به طرز عجیبی نگاهش می کرد. شبیه نگاههای عاشقانه اولیه بود. تا مرد داستان اولین ملاقات را به خاطر آورد , زن نه طبقه پایین تر نقش زمین شده بود.

۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

نمایشنامه خوانی

میدونم که خیلی از دوستام خاطرات نوجوانیشون با گوش کردن به داستان شب و دیگر نمایشنامه های رادیویی گره خورده. نمایش بدون حرکت و فقط با صدا تمرین خوبی برای یادگیری بازی برای اجرای دوبله است. جالبه که اکثر آدما ( چند روزه خیلی به این موضوع دقت کردم) درطول روز بارها نمایش رادیویی اجرا میکنن. مثلا وقتی از پشت تلفن با کسی حرف میزنن خوب دقت کنین. معمولا دارن نقشی رو بازی میکنن . یا وقتی با فاصله با کسی صحبت میکنن و طرف روبروشون نیست که حالت چهره رو ببینه. امروز من و دوتا از دوستام یه نمایشنامه ایرانی به نام "بعد از هرگز" رو باهم تمرین کردیم.میخواستم یه تیکه از تمرینمونو بذارم تا نظرات کمک کننده بدین اما هرکاری کردم نتونستم آپلود کنم.

۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

یه تمرین

وقتی کلاس اول راهنمایی بودم انتخاب شدم تا توی یه فیلم بازی کنم ولی پدرم اجازه نداد و من تا مدتها افسوس میخوردم. اونها برای توجیه من گفتند که آدم باید کارگردان باشه و بقیه رو راهنمایی کنه. فکر کنم خونواده من تو فکر تربیت یک لیدر بودند .به هر حال بعدها در کلاس فیلمسازی انجمن سینماگران جوان هرمزگان شرکت کردم وبا وجود ندادن فیلمنامه نهایی و نگرفتن مدرک انجمن , همیشه عاشق فیلمسازی بوده و هستم و فکر کنم خواهم بود . حالا بشنوید از بازیگری , وقتی از مرحله کارآموزی دوبله به عضو موقت رسیدم همه ایرادم این بود که توی صدام بازی نبود و این به خاطر بازیگر نبودن من بود. شروع کردم به تمرین با نرم افزار SonyVegas 7 . به این ترتیب که قسمتی رو که میخوای تکه میکنی و بعد با میکروفن به جای بازیگرا حرف میزنی و در نهایت رندر میگیری. هر از گاهی هم تمرینهامو نشون میدم تا ایراداش دربیاد. حالا که مدتی از این تمرینها گذشته بازیم هنوز خیلی خوب نیست اما به این درک رسیدم که کجاش غلطه و به نظرم یه بازیگر هم اگه این تمرین دوبله رو بکنه بازیش خوب میشه. چون باید صورتتو مثل خود بازیگر بکنی و با همون حس درحالی که طرف مقابلت نیست تمرین کنی. بعد از این همه روده درازی باید بگم که جسارت کردم و آخرین تمرینمو که روی فیلم Prime انجام دادم اینجا گذاشتم تا نظر دوستامو بدونم درمورد این که صدا به بازیگر میاد یا نه؟ بازیش درسته یا نه؟

۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

گلهای آفتابگردان

کارگردان : ویتوریو دسیکا
بازیگران و دوبلورها :
سوفیا لورن ( ژاله کاظمی )
مارچلو ماستوریانی ( منوچهر اسماعیلی )
بقیه بازیگران اصلی نبودند اما صدای گویندگانی چون معصومه فرخنده مآل و خسرو خسروشاهی در نقش های کوتاه هم آموزنده است.
این فیلم نامزد اسکار در سال 1972 بوده است. بهتره ببینیدش.

آمار بازدید کنندگان