۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

آی قصه قصه قصه نون و پنیر و پسته


دیروز رکورد طولانی ترین زمان توی باکس موندنم رو زدم. از ساعت 12 ظهر تا 10 شب. دیگه هوایی برای نفس کشیدن نمونده بود و البته لازم بود هی نفس عمیق بکشی تا بتونی یه جمله رو هواران بار بگی و هنوز هم پرانرژی باشه. روز سخت ولی دوست داشتنی ای بود چون داشتم راوی یک نوار قصه رو می گفتم. اون هم از نوار قصه های راوی محور که یه بند باید فک می زدم. اسمش آلیس در سرزمین عجایبه.
**************************************************************************************
به دعوت گوج گنو نمردیم و توی یه بازی وبلاگی هم شرکت کردیم. بازی اینه که قبلا چه جوری بودی؟ حالا چه جوری هستی؟ می خوای چه جوری بشی؟ اصل بر تغییرات در زندگیه.

چه جوری بودم؟
غرغرو بودم.
به ماوراء اعتقاد داشتم.
مامان نبودم.
دوست داشتم زیاد فیلم ببینم و زیاد کتاب بخونم.
دوست داشتم بدونم چی می خوام از زندگیم.
برای شروع هرکاری به یه پایه یا کسی که تشویقم کنه، نیاز داشتم.
پشتکارم کم بود.

چه جوری هستم؟
کمتر غرغر می کنم.
یه مامانم.
خیلی پرحوصله نیستم.
دارم فیلم زیاد میبینم و زیاد کتاب میخونم.
به ماوراء اعتقاد ندارم و این بهم اضطراب میده.
میدونم از زندگیم چی میخوام.
پشتکارم بهتر شده.
برای انجام کارهام خیلی محتاج تشویقهای دیگران نیستم.

میخوام چه جوری بشم؟
میخوام مامان مهربونی باشم.
میخوام به جای اون یه کم غرزدن هم به فکر راه حل باشم.
میخوام یاد بگیرم زندگی رو و آدمها رو فقط مشاهده کنم نه قضاوت.
میخوام به ماوراء اعتقاد داشته باشم و باور کنم که من مسوول همه چیز نیستم تا آرامش داشته باشم.
میخوام حوصله و پشتکارم رو تقویت کنم.
میخوام یاد بگیرم با حرفهام عزیزانم رو نرنجونم.
میخوام بیشتر بیشتر فیلم ببینم و کتاب بخونم. نه برای این که خونده باشم . برای اینکه به چیزی که میخوام باشم ، نزدیکتر بشم.

پ.ن. از اونجایی که بیشتر دوستای من که وبلاگ دارن قبلا به این بازی دعوت شده اند ، فقط میمونه بنفشه خاتون که به این بازی دعوتش می کنم.

۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه

درباره الی


چند شب پیش در ترجمه مقاله ای راجع به درباره الی به همسرم کمک کردم (فقط ویرایش کردم) و قرار بود بگذارمش توی وبلاگم ولی اینقدر دیر کردم که ترجمه بهتری از اون دیشب در سایت سینما گذاشته شد. از اونجایی که ترجمه روونیه با ذکر منبع ، همون رو میذارم اینجا. اگه دوست دارین نظر منتقد سینما دیوید بوردول راجع به فیلم شیرین رو بخونید هم می تونین سری به وبلاگ حرفه ، معمار بزنید.


دیوید بوردول: «درباره الی» یک شاهکار است، که نمی‌شود نادیده‌اش گرفت/بهترین فیلم 2009 تا به حال/[a Masterpiece]
سینمای ما - ترجمه صوفیا نصرالهی:

حقیقتش را بخواهید این روزها حسابی فعال بوده ام و از همان هفته اول جشنواره فیلم آرت هم فیلم های زیادی دیدم و به آرشیوم اضافه کردم. حتی فیلم نگهبان را با آن همه سر و صدایی که به راه انداخته بود، دیدم. اما امروز به من اجازه بدهید درباره فیلمی صحبت کنم که هفته پیش در فیلم آرت دیدم. فیلمی که به شدت درگیرش شدم...
فیلمی که موقع نمایش در فیلم آرت به قدر کافی به آن اهمیت داده نشده بود، و از همه فیلم های دیگر لذت بخش تر و ارضاکننده تر بود. بهترین و محبوب ترین فیلمی که من امسال تا به این جا دیده ام، درباره الی است. فیلمی که اصغر فرهادی کارگردانی اش را برعهده داشته و برنده جایزه خرس نقره ای برلین هم شد. نمی توانم درباره آن خیلی صحبت کنم مگر این که خیلی حاشیه بروم و توضیح بدهم. مانند بسیاری از فیلم های ایرانی این فیلم هم به شدت بر پایه تعلیق استوار است. تعلیقی که گاهی برمبنای موقعیت است (برای این شخصیت چه اتفاقی خواهد افتاد؟) و گاهی هم تعلیق روانی است (این شخصیت ها چه چیزی را از یکدیگر مخفی می کنند؟). شروع فیلم به نوعی تحت تاثیر اریک رومر است و بعد به سمت چیزی تلخ تر و دردناک تر می رود. حتی کمی هم حال و هوای شومی دارد چیزی در مایه های آثار پاتریشیا های اسمیت.×
درست زمانی که دارید قصه را عمیقا و کاملا با همه وجودتان احساس می کنید و با آن همراه می شوید، فیلم به نرمی سوالات غیرمعمول اخلاقی را هم مطرح می کند. به غرور و شرف مردانه اشاره می کند، و به این که چه طور ممکن است یک خنده از سر بی فکری احساسات یک نفر را جریحه دار کند، تا جایی که باعث نگرانی مان شود که نکند ما مسئول سرنوشت محتوم دیگران باشیم. نمی توانم فیلم دیگری را به یاد بیاورم که انقدر عمیق به خطرات دروغ گفتن برای تخفیف غم و اندوه کسی پرداخته باشد. اما دیگر چیزی نمی گویم: هر چه قبل از دیدن این فیلم درباره اش کمتر بدانید، بهتر است. درباره الی شایستگی یک پخش جهانی فوری را دارد.

×[پاتریشیا های اسمیت، نویسنده مشهور داستان‌های جنایی؛ از جمله بیگانگان در ترن و معمای آقای ریپلی]


منبع : سینمای ما

۱۳۸۸ فروردین ۱۲, چهارشنبه

تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟

چهار روزی میشه از سفر برگشتم ولی نمی دونم چرا هی میخواستم ننویسم تا یه چیزی بنویسم که کارستون باشه. اما نشد که نشد پس مثل همیشه بی ربط می نویسم و چه روشی برای بی ربط نویسی بهتر از عدد و رقم؟!
1- ما امسال در یک اقدام انقلابی تصمیم گرفتیم هرجا بریم الا اصفهان و بندرعباس و البته شیراز که توی مسیره و رفتیم تبریز و ارومیه و کندوان و نزدیک بود از مرز هم رد بشیم و یه سری هم به بلاد فرنگ (ترکیه) بزنیم که برف و بارون لب مرز ما رو پشیمون کرد. جای همه دوستان خالی خیلی سرد بود و ما که امسال زمستون سراغمون نیومده بود ، خودمون رفتیم سراغش.
2- گفتم تصمیم داشتیم اصفهان نریم اما مامان بنده به ترفندی ما رو کشوند اصفهان. ، اون هم چه ترفندی. از روز اول عید هی تماس گرفتن ایشون و گفتن گوشی رو بده به بارمان و هی پسر بنده را هوایی کردند تا جایی که به محض رسیدن به تهران راهی اصفهان شدیم و دو روزی هم اونجا بودیم و البته فیض خود را هم بردیم یعنی یه روزشو رفتیم شهرکرد و برگشتیم و روز دیگه رو با همسر گرامی تشریف بردیم سینما فیلم وقتی همه خوابیم .
3- گفتم میخوام بی ربط بنویسم ولی دلم میخواست ترتیب زمانی داشته باشه که نمیشه. شب چهارشنبه سوری 87 کارتون کونگ فو پاندای 2 از شبکه 2 پخش شد که من نقش یه ببر رو گفته بودم. همون که به لک لکه میگه برو امتحان زورآزمایی بده. راستش خودم هم خونه نبودم که ببنیم ولی خانواده دیدن و اطلاع دادن. اگه دوباره گذاشت می بینم ایشالا.
4- راستی توی تعطیلات سرانه کتابخونیم هم بالا رفت. نمایشنامه افتادگان (ساموئل بکت) و مهمان ناخوانده (اریک امانوئل اشمیت) رو خوندم. دومی رو خیلی دوست داشتم. کتاب بازیگری ، شش درس نخست نوشته ریچارد بوسلاوسکی رو هم برای بار دوم خوندم که بهتر بفهممش. کتاب فوق العاده ایه . به دوستانی که به بازیگری علاقمندند توصیه اش می کنم. الان هم درحال خوندن کتاب نگارش نمایش رادیویی هستم.
5- و آخرین خبر این که امروز اولین پول رو از راه صدا دریافت کردم و در پوست خود نمی گنجم. مال دوبله نبودا . برای یه نریشن بود. وقتی پولو بلا فاصله بعد از کارم بهم دادن ته دلم قنج می رفت ولی مثل یه آدم این کاره سعی کردم چهره ام چیزی رو نشون نده. مثل اینکه شنبه از شبکه 3 پخش میشه.


پ.ن. یه مطلب ترجمه کردم از وبلاگ بوردول ( یکی از نویسنده های معروف کتابهای سینمایی) که سری بعد می نویسمش.

آمار بازدید کنندگان